آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

ماجراي آرتين وني ني

ببخشيد به دليل خراب شدن هاي مكرر اينترنتم دير دير مينويسم. اون شب رفتيم خونه عموي آرتين براي ديدن دوباره ني ني ، آرتين ا ولين بار بود مي اومد. خلاصه شاد وخندون از پله ها بالا رفت اول مامان بزرگو كه چند روز اونجا بود ديد واز ديدنش كلي ذوق كرد وپريد بغلش بعد ني ني بغل مامانش بود به آرتين گفتم ماماني ني ني و ديدي . آرتين همش اين طرف واون طرفو ميگشت و دنبال يه ني ني هم قد خودش مي گشت واصلاً باورش نميشد كه ني ني به اين كوچولويي هم وجود داره ، زن عموش مي گفت حسودي كرده . گفتم اصلاً نميدونه حسودي چيه ، ني ني انقدري نديده بچم. آرتينم تا آخر شب مشغول بازي وشيطنت شد وكاري هم با ني ني نداشت. شبم با ني ني باي باي كرد و اومديم خونه. يعني اصلاً حضور اون ...
28 مرداد 1392

ني ني

چند روزي ميشه ني ني عمو به دنيا اومده و آرتينم هنوز پسر عمو شو نديده ، امشب قراره بره ديدن پسر عموش رادين ببينم عكس العملش چيه وما جرا رو براتون بنويسم . خيلي زوق دارم بدونم آرتين با ديدن ني ني چيكار ميكنه. زن عموش كه ميگه حسودي ميكنه ولي من پسرمو ميشناسم انقدر مهربونه كه نميدونه حسودي چيه .پس منتظر بقيه ماجرا باشين يا اگه نظري دارين بفرماييد. ممنون .
22 مرداد 1392

سلامی دوباره

دلمون براتون خیلی تنگ شده .دو ماهی میشه نتونستم به نی نی وبلاگ سر بزنم واز ماجرا ها و شیطنت های آرتینم بنویسم انشاالله که از مامانی دلخور نشه پسرکم .
13 مرداد 1392
1